معنی Remark
Remark
اظهار، تذکّر دادن، اظهار نظر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Remark
Regard
Regard
اِحتِرام، با تَوَجُّه بِه، مُلاحِظِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Remand
Remand
اِرجاع کَردَن، بازداشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Remain
Remain
ماندَن، باقی ماندَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rework
Rework
دُوبارِه کار کَردَن، دُوبارِه کاری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Reward
Reward
پاداش دادَن، پاداش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
remare
remare
پارویی زَدَن، رَدیف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
memar
memar
داغ کَردَن، کَبود شُدِه، آسیب دیدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
remar
remar
پارویی زَدَن، رَدیف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
remar
remar
پارویی زَدَن، رَدیف
دیکشنری پرتغالی به فارسی