معنی Pot
Pot
گلدان گذاشتن، قابلمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Pot
rot
rot
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Put
Put
گُذاشتَن، قَرار دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rot
Rot
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mot
mot
کَلَمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Plot
Plot
نَقشِه کِشیدَن، طَرح
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pit
Pit
حَفر کَردَن، گودال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pout
Pout
لَب و لُوچه اَنداختَن، نَفخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Post
Post
اِرسال کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pop
Pop
تَرکیدَن، پَاپ
دیکشنری انگلیسی به فارسی