معنی Patient
Patient
صبور، بیمار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Patient
Patient
Patient
بیمار
دیکشنری آلمانی به فارسی
patient
patient
صَبور، بیمار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Patent
Patent
اِختِراع ثَبت کَردَن، ثَبت اِختِراع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Salient
Salient
بَرجَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Payment
Payment
پَرداخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Patiently
Patiently
با صَبر، صَبورانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Patience
Patience
صَبر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
patiënt
patiënt
بیمار
دیکشنری هلندی به فارسی
latent
latent
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی