معنی Moderation
Moderation
میانه روی، اعتدال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Moderation
Föderation
Föderation
اِتِّحادیِه، فِدِراسیون
دیکشنری آلمانی به فارسی
modération
modération
میانِه رَوی، اِعتِدال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Toleration
Toleration
رَواداری، تَحَمُّل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Federation
Federation
فِدِراسیون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Modulation
Modulation
مُدُولاسیون
دیکشنری آلمانی به فارسی
Modulation
Modulation
مُدُولاسیون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moderator
Moderator
مُدیر جَلَسِه، مُجری
دیکشنری آلمانی به فارسی
Moderator
Moderator
مُدیر جَلَسِه، مُجری
دیکشنری انگلیسی به فارسی