معنی Inform
Inform
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Inform
Reform
Reform
اِصلاح کَردَن، اِصلاحات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Uniform
Uniform
یِکسان، یِکنَواخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
informé
informé
آگاه، مُطَّلِع شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
informe
informe
بی صورَت، مُطَّلِع شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
konform
konform
مُطابِق، سازِگار
دیکشنری آلمانی به فارسی
informe
informe
بی صورَت، گُزارِش دَهید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Conform
Conform
هَمخوٰانی داشتَن، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
informe
informe
بَدشِکل، بی شِکل، بی صورَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Informer
Informer
اِطِّلاع دَهَندِه، مُطَّلِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی