معنی Improvise
Improvise
بداهه نوازی کردن، بداهه بنویس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Improvise
improviser
improviser
بِداهِه نَوازی کَردَن، بِداهِه سازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Improving
Improving
دَر حالِ بِهبود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Imprecise
Imprecise
غِیرِ دَقیق، نادَقیق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Improve
Improve
بِهبود بَخشیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی