معنی Impalement
Impalement
نیزه زدن، به چوبه انداختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Impalement
empalement
empalement
نِیزِه زَدَن، بِه چوب بَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Implement
Implement
اِجرا کَردَن، پیادِه سازی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Impairment
Impairment
اِختِلال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
amplement
amplement
بِه طُورِ وَسیع، بِه اَندازِه کافی
دیکشنری فرانسوی به فارسی