معنی Hinder
Hinder
مانع شدن، مانع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Hinder
minder
minder
کَم، کَمتَر
دیکشنری هلندی به فارسی
Händler
Händler
تاجِر، فُروشَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Hunger
Hunger
گُرُسنِگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
fonder
fonder
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rincer
rincer
آبکَشی کَردَن، آبکَشی کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Render
Render
اِرائِه دادَن، رِندِر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
finden
finden
یافتَن، پِیدا کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
indera
indera
حِسّ، حَواس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sonder
sonder
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی