معنی Halting
Halting
متوقّف، توقّف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Halting
Haltung
Haltung
حالَت بَدَن، نِگَرِش، مَوضِع
دیکشنری آلمانی به فارسی
Haftung
Haftung
مَسئولِیَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
Wanting
Wanting
خواهَان، خوٰاستَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Waiting
Waiting
مُنتَظِر، دَر اِنتِظار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Calming
Calming
آرام بَخش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zalving
zalving
تَدهِین، مَسح کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Galling
Galling
تَحریک آمیز، گَند زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lasting
Lasting
پایدار، ماندِگار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Balding
Balding
کَچَل شُدَن، طاس شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی