معنی Fussily
- Fussily
- حسّاس، به طرز فجیعی
واژههای مرتبط با Fussily
Pushily
- Pushily
- بِه طُورِ گُستاخانِه، با فِشار
Sassily
- Sassily
- بِه طُورِ بی اِحتِرامی
Fuzzily
- Fuzzily
- بِه طُورِ مُبهَم، مُبهَم
Funnily
- Funnily
- بِه طُورِ خَندِه دار، خَندِه دار
Fishily
- Fishily
- بِه طُورِ ماهی وار، ماهیگیرانِه
Messily
- Messily
- بِه طُورِ نامُرَتَّب، بی نَظم
Huskily
- Huskily
- بِه صورَتِ خَشِن
Gustily
- Gustily
- با طوفان، شوخی
Mushily
- Mushily
- بِه طُورِ لَزِج