معنی Fuming
Fuming
خشمگین، دود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Fuming
kuning
kuning
زَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pusing
pusing
سَرگیجِه آوَر، سَرگیجِه، سُرخوش، گیج، سَرگیجِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Fumingly
Fumingly
بِه طُورِ دَستپاچِه، بِه صورَتِ دود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fumbling
Fumbling
دَست و پا چُلُفتی، لَجبازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Flying
Flying
پَروازان، پَرواز کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fading
Fading
رَنگ پَریدِگی، مَحو شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Flaming
Flaming
مُشتَعِل، شُعلِه وَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Humming
Humming
زِمزِمِه کُنَندِه، زِمزِمِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Numbing
Numbing
بی حِسّ کُنَندِه، بی حِسّ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی