معنی Fumblingly
Fumblingly
دستپاچه، به طرز عجیبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Fumblingly
Ramblingly
Ramblingly
بِه طُورِ بی رَبط، بِه طَرزِ سَرسام آوَری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stumblingly
Stumblingly
بِه طُورِ سِکَندَری، بِه طُورِ تَصادُفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grumblingly
Grumblingly
با نالِه و شِکایَت، با غُرّ و لُند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Numbingly
Numbingly
بِه شِکلی بی حِسّ کُنَندِه، بی حِسّ کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fumingly
Fumingly
بِه طُورِ دَستپاچِه، بِه صورَتِ دود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fumbling
Fumbling
دَست و پا چُلُفتی، لَجبازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی