معنی Fry
Fry
سرخ کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Fry
Wry
Wry
کَج کُلاه، بُغض کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pry
Pry
فُضولی کَردَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Try
Try
سَعی کَردن، اِمتِحان کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cry
Cry
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fly
Fly
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dry
Dry
خُشک، خُشک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی