معنی Four
Four
چهار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Four
tour
tour
گَردِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sour
Sour
تُرش کَردَن، تُرش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tour
tour
گَردِش، تور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Pour
Pour
ریختَن، بِریزید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tour
Tour
گَردِش، تور، گَردِش کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tour
tour
گَردِش، تورها
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tour
tour
گَردِش، تور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Foul
Foul
آلودِگی کَردَن، ناپاک، زَنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی