معنی Facially
Facially
از نظر ظاهری، از نظر صورت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Facially
Racially
Racially
بِه لَحاظ نِژادی، اَز نَظَرِ نِژادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Socially
Socially
بِه صورَتِ اِجتِماعی، اَز نَظَرِ اِجتِماعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glacially
Glacially
بِه طُورِ یَخچالی، یَخبَندَان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Farcically
Farcically
بِه طُورِ مُضحِک، بِه صورَتِ مُضحِک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Factually
Factually
بِه طُورِ واقِعی، دَر وَاقِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Focally
Focally
بِه طُورِ نُقطِه ای، بِه صورَتِ کانونی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fatally
Fatally
بِه طُورِ کُشَندِه، مَرگبار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Facial
Facial
صورَتَکی، صورَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی