معنی Dot
Dot
نقطه گذاشتن، نقطه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Dot
rot
rot
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Rot
Rot
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mot
mot
کَلَمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Pot
Pot
گُلدان گُذاشتَن، قَابلَمَه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lot
lot
پَرواز، پَرواز کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
tot
tot
مُردِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Dote
Dote
عِشق وَرزیدَن، دِلسوزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Don
Don
پوشیدَن، دان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dog
Dog
تَعقِیب کَردَن، سَگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی