معنی Dampen
Dampen
مرطوب کردن، خنثیٰ کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Dampen
ramper
ramper
حالَت خَزیدَن پِیدا کَردَن، خَزیدَن، زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
camper
camper
اُردوگاه زَدَن، اُردوگاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dampfen
dampfen
بُخار کَردَن، بُخار
دیکشنری آلمانی به فارسی
Tamper
Tamper
دَستکاری کَردَن، دَستکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Deepen
Deepen
عَمیق تَر کَردَن، عَمیق کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Darken
Darken
تاریک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dapper
Dapper
شُجاع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Damply
Damply
بِه طُورِ مَرطوب، نَمناک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tampan
tampan
خُوش چِهرِه، خُوش تیپ، خُوش سیما
دیکشنری اندونزیایی به فارسی