معنی Crumply
Crumply
چروک خورده، مچاله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Crumply
Crumple
Crumple
چُروکیدَن، مُچالِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crumbly
Crumbly
ریز، خُردکُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crumble
Crumble
ریز ریز شُدَن، فُرو ریختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cruelly
Cruelly
ظالِمانِه، بی رَحمانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crudely
Crudely
خام، بِه طَرزِ خام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crisply
Crisply
خُشک و تیز، واضِح
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Frumpily
Frumpily
نامُرَتَّب، بِه طُورِ خُلاصِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grumpily
Grumpily
با بَداَخلاقی، بَداَخلاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Comply
Comply
مُطابِقَت داشتَن، رِعایَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی