معنی Crankily
Crankily
با حالت عصبی، بداخلاقی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Crankily
Crabbily
Crabbily
بِه طُورِ عَصَبی، خَرچَنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Creakily
Creakily
خَرَاب، با صِدایِ جیر جیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Craggily
Craggily
سَنگلاخی، سَخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Craftily
Craftily
بِه طُورِ فَریبکارانِه، ماهِرانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cannily
Cannily
با هوشیاری، بِه شِکلی دِلپَذیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crazily
Crazily
دیوانِه وار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crackly
Crackly
تَرَک خُوردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Frankly
Frankly
صَریحاً، صادِقانِه بِگویَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cranky
Cranky
بَدخُلق، بَداَخلاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی