معنی Concoct
Concoct
آماده کردن، سرهم کن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Concoct
Conduct
Conduct
رَهبَری کَردَن، رَفتار کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Concert
Concert
کُنسِرت دادَن، کُنسِرت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Conceit
Conceit
تَفَاخُر، غُرور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Connect
Connect
اِتِّصال دادَن، اِتِّصال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Contact
Contact
تَماس گِرِفتَن، تَماس بِگیرید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Convict
Convict
مَحکوم کَردَن، مَحکوم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Contort
Contort
چَرخاندَن، مُنحَرِف کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی