معنی Citizen
Citizen
شهروند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Citizen
sitzen
sitzen
نِشَستَن، بِنِشین
دیکشنری آلمانی به فارسی
ritzen
ritzen
شِکاف ایجاد کَردَن، خَراش
دیکشنری آلمانی به فارسی