معنی Busily
Busily
به طور پرمشغله، پر مشغله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Busily
Pushily
Pushily
بِه طُورِ گُستاخانِه، با فِشار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bustle
Bustle
شُلوغی کَردَن، شُلوغی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bumpily
Bumpily
بِه طُورِ پُر دَست اَنداز، بَرآمَدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bubbly
Bubbly
پُرجوش، حُباب دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rosily
Rosily
با طَراوَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fussily
Fussily
حَسّاس، بِه طَرزِ فَجیعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Easily
Easily
بِه راحَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Justly
Justly
عادِلانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lushly
Lushly
سَرسَبز
دیکشنری انگلیسی به فارسی