معنی Brood
Brood
تخم گذاری کردن، نوزاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Brood
Broad
Broad
گَستَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
rood
rood
قِرمِز
دیکشنری هلندی به فارسی