معنی Blurry
Blurry
مبهم، تار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Blurry
Scurry
Scurry
دَوَندَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Blurrily
Blurrily
بِه طُورِ مُبهَم، مُبهَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Blurred
Blurred
مُبهَم، تار شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bleary
Bleary
تاریک، تیرِه و تار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Burly
Burly
قَوی هِیکَل، تَنومَند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Furry
Furry
پَشمالو، خَزدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Blurt
Blurt
بی اِختیار گُفتَن، تار کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hurry
Hurry
عَجَلِه کَردَن، عَجَلِه کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bury
Bury
دَفن کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی