معنی Benign
Benign
خوشایند، خوش خیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Benign
Resign
Resign
اِستِعفا دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
benigno
benigno
خُوشایَند، خُوش خیم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Beginn
Beginn
آغاز، شُروع
دیکشنری آلمانی به فارسی
benigno
benigno
خُوشایَند، خُوش خیم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
benigno
benigno
خُوشایَند، خُوش خیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
zengin
zengin
باشُکوه، ثَروَتمَند، خُوب حال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Benignly
Benignly
خُوش خَو، خُوش خیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Design
Design
طَرّاحی کَردَن، طَرّاحی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
wenige
wenige
اَندَک، تِعداد کَمی
دیکشنری آلمانی به فارسی