معنی Bear
Bear
تحمّل کردن، خرس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Bear
Rear
Rear
پَروَرِش دادَن، عَقَب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wear
Wear
پوشیدَن، بِپوشید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tear
Tear
پارِه کَردَن، اَشک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dear
Dear
عَزیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gear
Gear
دَندِه گُذاری کَردَن، دَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fear
Fear
تَرساندَن، تَرس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Beat
Beat
ضَربِه زَدَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Beam
Beam
پَرتَواَفکَندَن، پَرتو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hear
Hear
شِنیدَن، بِشنو
دیکشنری انگلیسی به فارسی