معنی Automatically
Automatically
به طور خودکار، به صورت خودکار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Automatically
Axiomatically
Axiomatically
بِه طُورِ بَدیهی، اَز نَظَرِ بَدیهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Autocratically
Autocratically
دیکتاتورگونِه، خودکامِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Asthmatically
Asthmatically
بِه طُورِ آسِمانی، مُبتَلا بِه آسم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Aromatically
Aromatically
بِه طُورِ مُعَطَّر، مُعَطَّر
دیکشنری انگلیسی به فارسی