معنی Attest
Attest
گواهی دادن، تصدیق کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Attest
attesa
attesa
اِنتِظار، صَبر کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Latest
Latest
جَدید تَرین، آخَرین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Attend
Attend
حُضور داشتَن، شِرکَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Attempt
Attempt
تَلاش کَردَن، تَلاش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Artist
Artist
هُنَرمَند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Arrest
Arrest
بازداشت کَردَن، دَستگیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
attent
attent
مُراقِب، مُتِفَکِّر، بامُلاحِظه
دیکشنری هلندی به فارسی
getest
getest
آزمایِش شُدِه، تِست شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Detest
Detest
بیزار بودَن، نَفرَت داشتَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی