معنی Assistor
Assistor
یاری کننده، دستیار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Assistor
assister
assister
حُضور داشتَن، بَرایِ کُمَک کَردَن، کُمَک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
assistir
assistir
حُضور داشتَن، بَرایِ حُضور، تَماشا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Assignor
Assignor
واگُذارکُنَندِه، واگُذارَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Assist
Assist
کُمَک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی