معنی Assert
Assert
ادّعا کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Assert
Assort
Assort
طَبَقِه بَندی کَردَن، دَستِه بَندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Assent
Assent
تَوَافُق کَردَن، مُوافَقَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Aspekt
Aspekt
جَنبِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
désert
désert
مَتروک، بیابان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
essere
essere
بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Insert
Insert
دَرج کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Absent
Absent
غایِب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Assure
Assure
اِطمینان دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Assist
Assist
کُمَک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی