معنی Arrange
Arrange
ترتیب دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Arrange
arranger
arranger
تَرتِیب دادَن، تَرتِیب دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Strange
Strange
عَجیب، عَجیبِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
étrange
étrange
تَرسناک، عَجیب و غَریب، عَجیب، غَریب، وَحشَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
errante
errante
سَرگَردان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
errante
errante
گُذَراندَن، سَرگَردان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
errante
errante
گُذَراندَن، سَرگَردان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Arraign
Arraign
مُتَّهَم کَردَن، تَنظِیم کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
orange
orange
نَارَنجی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Orange
Orange
نَارَنجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی