معنی Afflict
Afflict
رنجاندن، مبتلا شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Afflict
Inflict
Inflict
تَحمیل کَردَن، ایجاد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Affect
Affect
تأثیر گُذاشتَن، تَحتِ تَاثیر قَرار دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی