معنی Affected
Affected
ساختگی، تحت تاثیر قرار گرفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Affected
affecter
affecter
تأثیر گُذاشتَن، تَاثیر بُگذارَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Infected
Infected
مُبتَلا بِه، مُبتَلا شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
effecten
effecten
اَثَرات
دیکشنری هلندی به فارسی
Affect
Affect
تأثیر گُذاشتَن، تَحتِ تَاثیر قَرار دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی