معنی Abound
Abound
فراوان بودن، فراوان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Abound
Abgrund
Abgrund
گودال عَمیق، پَرتگاه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Rebound
Rebound
بازگَشتَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Absurd
Absurd
پوچ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Astound
Astound
شِگِفت زَدِه کَردَن، مَبهُوت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Amount
Amount
مِقدار داشتَن، مِقدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ground
Ground
زَمین گُذاشتَن، زَمین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Round
Round
دایِرِه کَردَن، گِرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wound
Wound
زَخم زَدَن، زَخم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sound
Sound
صِدا دادَن، صِدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی