مبارزی که تنها بر حریف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد، کسی که در تاخت، دوم خود نداشته باشد. (آنندراج). کسی که در تاخت وتاز منفرد و بی نظیر باشد. (ناظم الاطباء) : آن سوار یکه تازم در بیابان جنون کآفتاب ومه کنندم آرزوی شاطری. ملافوقی یزدی (از آنندراج). یکه تازان است پر بر جان زده یک سواره بر صف مردان زده. ؟ (از آنندراج). ، لقبی بوده است که به روزگار صفویه به بعض سپاهیان داده می شد. (از یادداشت مؤلف)