نام احمقی از اهالی نیشابور. (ناظم الاطباء). گویند در نیشابور گدایی سفیه بود که هرچه گدایی تحصیل کردی به یخ دادی و در جوالی گذاشته بر دوش گرفته گرد کوچه و بازار گشتی و هیچکس با او سودانکردی تا آنکه آب شده از جوال بیرون رفتی و با وجوداین حال روز دیگر به همان شغل بودی. و بعضی گفته اندکه یخ فروش نیشابور شخصی بود که هر روز یخ به دوش گرفته به بازار آوردی هرکس به تکلف پاره ای از آن بردی و از هیچیک نفعی بدو نرسیدی و مؤید قول اول است آنچه ایوب ابوالبکر که یکی از ظرفای خراسان است گفته: بر دوش یکی جوال یخ می گردید تا بفروشد کس از وی آن را نخرید یخ آب شد از کون جوالش بچکید با کون تر و دست تهی برگردید. و مؤید قول دوم است قطعۀ حکیم سنایی: مثل تست در سرای غرور مثل یخ فروش نیشابور در تموز آب یخ نهاده به پیش کس خریدار نی و او درویش. و بعضی گفته اند که از یخ فروش نیشابور خصوص شخصی مراد نیست، بلکه این صفت مراد است هرکه باشد چه در نیشابور بواسطۀ خوبی آب و هوا کسی محتاج یخ نیست تا آنکه از یخ فروشی طرفی توان بست و ابیات حدیقه تأییداین قول به روی احسن تواند کرد. (آنندراج) : مثلت هست در سرای غرور همچو آن یخ فروش نیشابور. سنایی. حال من بنده در ممالک هست حال آن یخ فروش نیشابور. انوری