پدر استار یا استور یا اسنور مادر بهمن پسر اسفندیار است. (مجمل التواریخ والقصص ص 30 و حاشیۀ آن از تاریخ طبری ص 688). و در تاریخ ایران باستان آمده است: پس از آن به اطراف و اکناف مملکت اشخاصی فرستادند، تا دختری بیابند که در زیبایی سرآمددختران مملکت باشد و دختران بسیار از اطراف مملکت به پایتخت آورده به دست خواجه سرائی هی جای نام میسپردند در آن وقت در شوش یکنفر یهودی بود مردخا نام، پسر یائیر و از نژاد بنیامین. این مرد عموزاده ای داشت هدسه نام، که نیکومنظر بود، وچون پدر و مادر دختر مرده بودند مردخا او را به دختری پذیرفته تربیت میکرد او را هم آورده به دست خواجه سرا سپردند این دختر خواجه را بسیار خوش آمد و هفت کنیز برای خدمت او معین کرد و سپرد آنچه اسباب است برای او مهیا سازند. هدسه به کسی نمیگفت از کدام مملکت و چه ملتی است زیرا مردخا به او سپرده بود که در این باب چیزی نگوید پس از یکسال تربیت و مالش بدن دختربا مر و عطریات گرانبها در روز معین او را نزد شاه بردند و شاه وی را به سایر زنان ترجیح داد و تاج بر سر او نهاد پس از آن او را استر نامیدند که به پارسی به معنی ستاره است. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 899) صاحب کتاب قاموس گوید: یائیر به معنی کسی که خداونداو را منور کرده است، 1 - پهلوانی که در ایام موسی بوده پدرش از سبط یهودا و مادرش از سبط منسی خوانده شده است، (اول تواریخ ایام 2:21 و 22) و در ’سفر اعداد 32:41’ پسر منسی خوانده شده است و حال آنکه نوۀ ماکیربن منسی بود و این مطلب در میان نسب نامه های یهود معمول بود که مسیح نیز پسر داود خوانده میشود، خلاصه یائیر تمام شهرهای ارچوب را که 23 شهر بود گرفت لجاه و قسمتی از جلعاد (عجلون) و باشان (حوران)، (سفرتثنیه 3:14) و (صحیفۀ یوشع 13:30) که تماماً 60 شهر باشد و آنها را باشان حووت یائیر یعنی دهات یائیر نامیدند، 2 - جلعادی از سبط یساکر که 22 سال قاضی اسرائیل بود، (سفر داوران 10:3 - 5) وی را 30 پسر و هریک را شهری در جلعاد بود و این شهر را نیز حووت یائیر یعنی دهات یائیر می نامیدند، (قاموس مقدس ص 937)