همدانی. شاعری خوش سلیقه و هموار است. در خدمت شاهزاده بهرام میرزا پرورش یافت. هرگونه شعری گفت و تا حدی مولویت هم داشت. کتابی به نام ’شوق و ذوق’ منظوم ساخت ولی به جز یک بیت که در بیان سردی هوا و زیادی برف است هیچ یک از ابیات آن شهرت نیافت و آن بیت این است: در لحاف فلک افتاد شکاف پنبه ها ریخت از این کهنه لحاف. این غزل راخوب گفته است: خاطر از عشق تو خرسند به غم داشته ایم گر غمی از تو نبوده ست الم داشته ایم هیچ گه شرح جفای تو نکردیم رقم حرف سودای تو پنهان ز قلم داشته ایم نه ز غم بوده شب هجر تو بیداری ما چشم بر رهگذر خواب عدم داشته ایم شمع گریان و من از دیدۀ تر اشک فشان همه شب تا به سحر ماتم هم داشته ایم خوی ما با ستم یار چنان بوده که یار لطف میکرده و ما چشم ستم داشته ایم می رسیده ست جفای تو کم وبیش به ما نه غم بیش و نه اندیشۀ کم داشته ایم. این بیت هم از اوست: لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است حیف مجنون را ز اوقاتی که در هامون گذشت. وفات هلاکی در همدان اتفاق افتاده و قبرش در آستانۀ شاهزاده حسین است. (از مجمعالخواص ص 172 و 173). وی از شاعران دورۀ شاه عباس بوده است