معنی هزارآواز هزارآواز (هََ / هَِ) هزارآوا. (برهان). بلبل. عندلیب. هزار. هزاران. هزاردستان: هزارآواز چون دانا همه نیکو و خوش گوید ولیکن زاغ همچون مرد جاهل ژاژها خاید. ناصرخسرو. رجوع به هزارآوا و هزاردستان شود لغت نامه دهخدا