آراسته. به زر و زیور و دیگر آلات آرایش یافته. در تداول امروز هفت قلم آرایش کرده: عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب کعبه را هرهفت کرده هفت مردان دیده اند. خاقانی. چون تو هرهفت کرده آیی حور بر تو هرهفت زیور اندازد. خاقانی. دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار همچون مه دو هفته و هرهفت کرده یار. انوری. یکی لشکر انگیخت از هفت روس به کردار هرهفت کرده عروس. نظامی. برون آمد ز پشت هفت پرده بنامیزد رخی هرهفت کرده. نظامی