جدول جو
جدول جو

معنی هرهفت کرده

هرهفت کرده
(خَطْ طِ خوا / خا)
آراسته. به زر و زیور و دیگر آلات آرایش یافته. در تداول امروز هفت قلم آرایش کرده:
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب
کعبه را هرهفت کرده هفت مردان دیده اند.
خاقانی.
چون تو هرهفت کرده آیی حور
بر تو هرهفت زیور اندازد.
خاقانی.
دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار
همچون مه دو هفته و هرهفت کرده یار.
انوری.
یکی لشکر انگیخت از هفت روس
به کردار هرهفت کرده عروس.
نظامی.
برون آمد ز پشت هفت پرده
بنامیزد رخی هرهفت کرده.
نظامی
لغت نامه دهخدا