جدول جو
جدول جو

معنی هراسنده

هراسنده
(هََ سَ دَ /دِ)
ترسان. بیمناک. (یادداشت به خط مؤلف).
- هراسنده شدن، ترسیدن. هراس داشتن:
چو گنجینۀ غارش آمد به دست
هراسنده شد مرد یزدان پرست.
نظامی (شرفنامه ص 337).
چو دید اختران را دل اندر هراس
هراسنده شد مرد اخترشناس.
نظامی.
- هراسنده گشتن، هراسنده شدن. ترسیدن:
نواحی شناسان راه آزمای
هراسنده گشتند از آن ژرف جای.
نظامی
لغت نامه دهخدا