جدول جو
جدول جو

معنی هج

هج
(قُ)
هجیج. شکستن و ویران کردن. (آنندراج) : هج بیت،شکستن و ویران کردن خانه. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، افروختن. برافروخته شدن آتش و بانگ کردن آن: هج نار، شعله ور گردیدن و بانگ کردن آتش. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). اج. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا