جدول جو
جدول جو

معنی هبت

هبت(قَرْیْ)
زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زدن، یا زدن با شمشیر که منجر به قتل شود. (معجم متن اللغه) ، فرودآوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فروآوردن چیزی را از منزلتش. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، پست گردانیدن و فروافکندن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، نادان شمردن کسی را. نسبت حمق به کسی دادن. (معجم متن اللغه) ، به حیرت افکندن کسی را، خاموش گردانیدن کسی را. ساکت کردن کسی را. (معجم متن اللغه) ، بددل گردیدن. گفته میشود: هبت الرجل (مجهولا) ، بددل و جبان گردید آن مرد. (ناظم الاطباء). جبان شدن. (اقرب الموارد). شاید قلب مکانی بهت باشد، بیخرد گردیدن. (منتهی الارب). بیخرد و کم عقل شدن. (ناظم الاطباء) ، بی خرد بودن. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) ، فرود آمدن از قدر و منزلت. (معجم متن اللغه). هبت طائر، پریدن با وله و اشتیاق بدون راهنمائی. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا