جدول جو
جدول جو

معنی ویران شدن

ویران شدن
(فُ گُ سَ دَ)
خراب شدن. انهدام پذیرفتن. منهدم شدن:
ز بیداد شهری که ویران شده ست
گذرگاه گوران و شیران شده ست.
فردوسی.
که این بوم آباد ویران شود
ز آشوب ایران چو پیران شود.
فردوسی.
نباید که این خانه ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود.
فردوسی.
موش تا انبار ما حفره زده ست
وز فنش انبار ما ویران شده ست.
مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر1 بیت 379).
یک نالۀ مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد.
محمدکاظم قمی (از تذکرۀ نصرآبادی ص 364)
لغت نامه دهخدا