جدول جو
جدول جو

معنی وکز

وکز(قَ رَ)
دور کردن و راندن. رجوع به وکظ شود، نیزه زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، مشت زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی). و گویند با مشت بر چانه زدن. (اقرب الموارد). مشت بر زنخ زدن. (تاج المصادر بیهقی) ، سپوختن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پر کردن، دویدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، شکستن. (اقرب الموارد) : وکز انفه، کسره. (اقرب الموارد) و فعل آن از باب ضرب آید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا