رجل وقیح،الوجه) سخت روی یا کم شرم. (المنجد) (اقرب الموارد). بی شرم. (غیاث اللغات) (آنندراج). شوخ روی. (تاج المصادر بیهقی) : هست چون قمری طناز و وقیح هست چون طوطی غماز و نمیم. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 658). آن خدایی که تو را بدبخت کرد روی زشتت را وقیح و سخت کرد. مولوی. گر فسونی یاد داری از مسیح کو لب و دندان عیسی ای وقیح. مولوی