معنی وقوف افتادن وقوف افتادن (فُ سِ تُ دَ) آگاهی حاصل شدن: برستی گر تو را بر سیر جان خود وقوف افتد کجا واقف تواند شد کسی بر سرّ یزدانی ؟ سنائی. چو بر مضمون وقوف افتاد فرمان امام این بود که بر اقصای هفت اقلیم نافذ باد احکامش. بدر چاچی (از آنندراج) لغت نامه دهخدا