جدول جو
جدول جو

معنی وفاء

وفاء
(قَ)
به سر بردن دوستی و پیمان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیمان نگاه داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). به سر بردن عهد و پیمان و نگاه داشتن آن. (از اقرب الموارد). وفاء ملازمت طریق مواسات و محافظت عهود خلطاء است. (تعریفات)،
{{اسم مصدر}} به سربردگی عهد و سخن. ضد غدر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وفا شود، انجام پذیرفتن ’وفا’. انجام یابندگی ’وفا’، (اصطلاح صوفیه) عنایت ازلیه را گویند که بی واسطۀ عمل خیر بود و در لطائف اللغات میگوید وفاء به سر بردن دوستی و عهد و در اصطلاح صوفیه برآمدن از چیزی است که گفته شده در روز میثاق عامه را از عهدۀ ایمان و طاعت ازبرای رغبت جنت و رهبت نار و مر خاصه را عبودیت وقوف است به امر الهی برای امر نه از جهت رغبت و رهبت و مرخاص الخاص را عبودیت است. (کشاف اصطلاحات الفنون)، دراز شدن (عمر) . (از اقرب الموارد)، درازی: مات فلان و انت بوفاء، یعنی بمرد فلان و عمرت دراز باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا