معنی وضع کردن وضع کردن (فُ رَ تَ) ایجاد کردن. اختراع نمودن. قرار دادن. نهادن. - وضع کردن بیضه، تخم نهادن. ، کاستن. کم کردن. منها کردن لغت نامه دهخدا