جدول جو
جدول جو

معنی وساوس

وساوس
(وَ وِ)
جمع واژۀ وسواس، به معنی اندیشۀ بد و آنچه در دل گذرد. (آنندراج) (غیاث اللغات) (اقرب الموارد) ، جمع واژۀ وسوسه:
خدای عزوجل از تنش بگرداناد
مکاره دوجهان و وساوس خناس.
منوچهری.
خواهی که شود رسته روانت ز جهنم
در مدح علی کوش که رستی ز وساوس.
ناصرخسرو.
تا کی باشد تو را وساوس همراه
تا کی باشد تو را کواکب همبر؟
مسعودسعد.
متابعت وساوس شیطانی و موافقت هواجس نفسانی نمودی. (سندبادنامه). رجوع به وسوسه شود
لغت نامه دهخدا